نگاهی به فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو»؛
طریق انصاف در تقابل سنت و مدرنیته
زندگی سنتی در حالی آرزوی نیل به زندگی مدرن را دارد که زندگی مدرن بهسرعت فرومیپاشد و نقطهی عزیمت جامعهی در حال گذار در این میان گم میشود. حالا جامعه نمیداند کجا قرار دارد و به کدام سوی باید حرکت کند؟
فرهنگ امروز: کلیگویی و حکم کلی دادن از اقتضائات کار فیلسوف و نظریهپرداز است، وی به اقتضای شیوهی تفکرش مجبور است مثال نقضها و متغیرها را جدی نگیرد تا فرضیهی خود را با اغماض در قبال متغیرهای کمقوت به اثبات برساند. علوم انسانی مدرن نیز هرچند مدعی روش تحقیق علمی، تجربی است، لکن با طرفۀالحیلی شیوهی فلاسفه را در پیش میگیرد؛ لذا میبینیم در جامعهای مانند امریکا با جامعهی هدف مشترک، دو طیف روانشناس، دو شیوه و سبک کاملاً مغایر با یکدیگر را بنیان میگذارند، اما هنرمند و بهطریقاولی داستاننویس از آنجا که وقایع را بهصورت جزئی مشاهده کرده و اهل استقراء است از متغیرها و مثال نقضها نمیگذرد. در باب دعوای قدیمی سنت و مدرنیته هم اینچنین است؛ چراکه مخالفان سنت یا مخالفان مدرنیته به کلیگویی و تمامیتخواهی روی میآورند و هرآنچه سنت یا مدرنیته ارائه میدهد را مذموم یا مقبول میدانند، اما هنرمند و فیلمساز اجتماعی میتواند با موشکافی مسائل جزئی زندگی مدرن و سنتی، این تقابل و جدال را در میدانی از انصاف رقم بزند.